لطیفه های قرآنی
امامزاده يعقوب
مردي درباره زندگي پيامبران صحبت ميكرد. در ضمن صحبتهايش گفت: «حضرت امامزاده يعقوب را در مصر، بالاي گلدسته، شغال خورد.» يكي از مستمعين گفت: «حضرت آقا! آنكه ميگويي، امامزاده نبود و پيغمبرزاده بود. يعقوب نبود و يوسف بود. در مصر نبود و در كنعان بود. بالاي گلدسته نبود و ته چاه بود. شغال نبود و گرگ بود؛ و اصلاً خوردني در كار نبود و قضيه دروغ بود.»
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در دو شنبه 12 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد امام علی , ساعت 11:8 توسط آزاده یاسینی
|